جهان یکسره فریاد می‌شداگر روضه‌خوان‌هاحرف‌هایت را می‌شمردندنه زخم‌هایت را**سعید بیابانکی روی وبلاگ وادی+ دیدم این را.

اسیرانِ آل محمّد! قال الرّاویفاشرفت امرأءه من الکوفیّات، فقالت: «مِن ایّ الاساری اَنتُنّ»؟ فقلن: نحنُ اساری آلِ محمّد. فنزلتِ المرأه مِن ... ادامه مطلب

گفته بودند؛ اگر هزار بار ما را بسوزانند و خاکسترمان را به باد بدهند، دست از یاریِ تو برنمی‌داریم*. خنُک آن ... ادامه مطلب

شش: وَ خرجَت زینب بنتُ علیّ تنادی: یا حبیباه! یَا بن اخاه! و جاءَت فاکبّت عَلَیه، فجاء الحُسین فاخذَها و ... ادامه مطلب

دو: فلم یَسقط مِن ذلک الّدم قطرهٌ اِلی الاَرض1«خونِ تو جاذبه‌ی زمین را بی‌اعتبار کرد...»2 1.فرمایش حضرت باقر (ع)؛ قطره‌ای از ... ادامه مطلب

رو کرده بود به انس‌بن‌مالک و پرسیده بود١: چطور دل‌تان آمد بر صورت عزیزترین خلق خدا خاک بریزید؟ داشتند از ... ادامه مطلب

روایت بیستم: الشّام، الشّام، الشّام... سه روز است شما را پشت این دروازه نگه داشته‌اند. از سر و وضع شهر معلوم ... ادامه مطلب

روایت سیزدهم: بانویی که مثل علی (ع) سخن می‌گفت. پیرمرد ١، بعدها گفته بود: «به خدا سوگند من زنی را دیدم ... ادامه مطلب

روایت یازدهم: زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم وَ حمل نساؤه (صلوات الله علیه) علی احلاسِ اَقتاب الجِمال بِغَیر ... ادامه مطلب

سلام بر آن بانوانِ از خیام بیرون‌شده...   پ.ن: از ناحیه مقدسه ادامه مطلب