ولی افتاد مشکلها
این اواخر به مصطفی میگفتم انتظار وصالت، جز یک درد شیرین، دلهره هم دارد. میگفتم این شمارش معکوس برای بازگشتت، برای شروع زندگی مشترکمان، دلهرهی شمارش روزهای مانده به امتحان را هم دارد. میگفتم یک عمر، درِ گوشم خواندهاند و خواندهام که یکی از عرصههای اصلی امتحان زندگی من همین است که دارد شروع میشود. میگفتم با این همه عیب، با این رگههای پنهان و پیدای خودخواهی، زندگیام را با کسی شریک بشوم، نه فقط این، بخواهم توی همهی بالا و پایینها و خوشیها و ناخوشیهای زندگی، این وصل و پیوند را مثل جانِ عزیز حفظ کنم، سخت است. یک «از خود گذشتن» و - گاهی- «خود را ندیدن» و «خود را نخواستن»ی میخواهد که آسان نیست. راست گفته رسول خدا که «حُسنُ التبعّل»1 جهاد است. همانقدر سخت و همانقدر شیرین و همانقدر مأجور.
با اینهمه، خواستم بدانی- به فضلِ خدا- در این راهِ جهادگونه، استوارم مصطفی!
1. خوب همسرداریکردن
به به :) انشاالله در کنار هم به ارامش واقعی برسین برای ما که تو مرحله شمارش معکوس هستیم هم دعا کنید :)
میگفت عشق برای حافظ چون یک چشمه ی روان و آرام بود و برای مولوی چون یک رود خروشان. زندگی با تو برای من مثل آن چشمه است، صاف و خنک و دلچسب
بین من و او و مصطفی و کربلا و شمع و تنگ و ماه من و ستاره ی من و ... ماجرائی هست... -------------------------------------------- برای پایداری عشقتان در مسیر آن قله و لحظه به لحظه نزدیک شدنتان دعا می کنم [گل]
سلام به روی ماه مریم خانوم گل [قلب] قبل از هر کلامی، پیوند آسمونیتون رو تبریک میگم.... الهی که تا همیشه همیشه خوشبخت و عاقبت بخیر باشین [گل][گل] مدت نسبتا طولانی است که با محفل های دلنشینتون آشنا هستم و حسابی لذت میبرم از دل نوشته هاتون... البته تا امروز خاموش بودم ولی احساس کردم که دوست دارم به پاس این همنشینی هدیه ای رو تقدیمتون کنم که انشالله بتونه توشه راه عشقتون باشه... http://womanart.blogfa.com/ وبلاگ بسیار دلنشینی است که البته شاید باهاش آشنا باشین... پیشنهاد میدم از ابندا بخونید اگه مایل بودین... الهی که از هجرتتون دست پر برگردین تجرنه مشابه تجربه شما رو چند سالیست که در کنار همسری تجربه میکنم... از این فرصت گرانبها خوب بهره ببرید... با آرزوی بهترین ها التماس دعای فرج[گل][ماچ]
برقرار باشی و استوار :)
میشه به ما هم یه کم از حسن تبعلتون یاد بدید. تا جایی که براتون مقدوره. شاید کم تجربه هایی مثل من یاد بگیرن ...
سلام توفیق بود امروز با وبلاگتون اشنا بشم سپاس از حضرت دوست ان شالله بتونید از حسن ب ته احسن وجه استفاده کنید هر انکو خاطره مجموع ویار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دلت همنشین دارد خوش بخت باشید ان شالله به حق حضرت مادر [گل][گل][گل] سه تا گل تقدیم به بعلتون[لبخند]
ظاهرا می خواستم این کامنت قبلی رو برای پست بالا بگذارم ولی اشتباهی این پایین گذاشتم!
می روم برای عشق نورسیده تان صدقه بدهم. روی صندوق فلزی، نوشته هفتاد بلا دور می شود . اسکناس تا خورده ،توی دستم عرق می کند ، همان جا وسط کوچه گیج ایستاده ام ،جمع و تفریق می کنم. بلاهای عشق، از هفتاد بیشتر است، چقدر باید بدهم تا آسیبی به جوانه ترد عشقتان نرسد؟
ادامه کامنت قبلی: "از وبلاگ قدیمی نفیسه مرشد زاده عزیز"